شهید «علی خاندوزی گناره» در وصیتنامهاش نوشت: ما باید با تمام وجود در مقابل دشمنان اسلام و انقلاب بایستیم و بدین وسیله به جهانیان بفهمانیم که ما استوار و مقاوم هستیم.
«علیرضا صفرپور جاجرمی» دومین شهید مدافع حرم گنبدی که دوستان شهید او از بشاشیت و خندهرویی بالای او در برخورد با مشکلات میگویند.
مادر شهید «حجتاله عباسی شاهکوه» از اینکه پسرش دائما در جبهه باشد ناراحت و نگران بود، اما شهید میگفت: تا امام خمینی(ره) و این جنگ هست، من هم در جبهه هستم و امام را تنها نمیگذارم.
شهید «ولیالله استرآبادی» در وصیت نامهاش نوشت: پیام خون مرا همراه با عمل به مسائل شرعی و اسلامی به همه برسانید.
همرزم شهید رضا آسیابی نقل میکند: « در یکی از عملیاتها به محاصره عراقیها درآمده بودیم، به نوبت سمت دشمن شلیک میکردیم. چون نوبت به شهید آسیابی رسید، به محض بلند شدن، صدای برخورد گلوله با کلاه آهنیاش شنیده شد».
شهید مدافع حرم قاسم غریب در بخشی از وصیتنامهاش نوشت: «نباید وابستگی به دنیا داشته باشید و خط مشی شما خط ولایت باشد و افکار گروههای منحرف و ضد ولایی در وجود و فکر شما تأثیر نگذارد.»
ایوب عباسپور از جمله ۶۰۰ شهید بسیجی به خون غلطیده استان گلستان در بخشی از وصیتنامهاش نوشته، از شما امت حزب الله تقاضا دارم که امام را تنها نگذارید.
شهید «سید هادی بردگردی» خطاب به مادرش گفت: مادر غصه نخور، ناراحت نباش، من برای این که شما راحت باشید میروم، برای امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) میروم.
مادر شهید عبدالله البرزی نقل میکند: شبی که قرار بود پسرم به جبهه برود از شوق تا صبح بیدار بود و در نمازش از خدا خواسته بود تا شهید شود.
برادر شهید «محمد تقی تجربی» نقل میکند: «یک شب نیروهای ضد انقلابی خانه ما را محاصره کرده بودند تا برادر بزرگترم را که یک روحانی بود دستگیر کنند اما نتوانستند.»
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.